دین جامعه انسان علم ثروت

آدرس آی پی:
سیستم عامل:
نسخه: بیت
اندازه تصویر:

دین جامعه انسان علم ثروت

دین همیشه در صحنه هست، فقط باید دید

صفحه خانگی اضافه به علاقمندی ها نقشه سایت
تبلیغات
تبلیغات

تبلیغات

تبلیغات

درباره ما

به وبلاگ من خوش آمدید

تصویر روز


 

امکانات دیگر

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 9
بازدید کل : 923
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


 

تقویم

تبلیغات

دیکشنری آنلاین



معرفی سایت به دوستان

 
نام شما :
ایمیل شما :
نام دوست شما:
ایمیل دوست شما:


Powered by ParsTools

لینک دوستان

لیست سایت های علمی
دانلود کتب شیخ احمد دیدات
دانلود کتاب در باب عرفان
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دین و جامعه روز و آدرس sociareligion.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





بانک عکس و گرافیک
طراحی وب
قالب وبلاگ
پارس تولز
قالب بلاگفا

نویسندگان

خوش آمدید
تبلیغات
موضوع: <-PostCategory-> | نویسنده: سلمان

در این هنگام است‌که عقیده‌ي اسلامی‌، رحمت به نـظر می‌رسد، رحمت حقیقی برای دل و عقل‌، رحمتی‌که در آن زیبائی و سادگی‌، وضوح و هماهنگی، قرب و انس‌، و همنوائی ملموس و عمیقی با فطرت است‌.

*

(الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ...).

بخشنده و مهربان است ... .

ایـن صـفتی‌که همه‌ي معانی رحمت و حالات و جولانگاههای آن را در بر می‌گیرد، اینجا در متن سوره با آیه‌ي مستقلی تکرار می‌گردد تا نشانه‌ي بارزی از آن پروردگاری و الوهیت فراگیر باشد و تا پایه‌های رابطه‌ي همیشگی میان پروردگار و پروردگانش و آفریننده و آفریدگانش را پا بر جا و استوار دارد.

این رابطه، رابطه‌ي رحمت و حفاظتی است که انگیزه‌ي سپاس و ستایش است‌. این رابطه‌ای است که پـایه‌ي آن برآرامش استوار است و چشمه‌ي مودّت و محبت را به جوش و خروش می‌اندازد ... چه سپاسگزاری‌، پـاسخ فطری به رحمت دلپسند و خوش‌آیند است‌.

پروردگارِ خداوندگار در اسلام‌، بر بندگانش همچون دشمنان و بدسگالان حمله نمی‌برد همانگونه که خدای اولمـپیا به هنگام خشـم و ناراحتی بر دشمنان و بدسگالان خویش - چنانکه افسانه‌های یـونانی نشـان می‌دهد - یورش می‏برد و چنانکه افسانه‌های ساختگی و دروغـین (‌عـهد قـدیم‌) می‌انگارد، کلک‌های انتقامجوئی را علیه ایشان بکار نـمی‌گیرد و به چاره‌گریهای پوچی همانند آنچه در افسانه‌ي برج بابل در اصحاح یـازدهم سفر تکوین آمد‌ه است‌[1] دست نمییازد.

(مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ).

مالک روز جزا است‌.

این یک اصـل سترگ است و تاثـیر ژرفی در همه‌ي جوانب زندی انسان دارد، اصل باور به آخرت ...

مالکیت‌: نهایت درجه‌ي غلبه و اسـتیلاء است‌. يَوْمِ الدِّينِ عبارت از روز جزا و پاداش در آخرت است ... و چه بسا مردمانی بوده‌اندکه به خداوندگاری خدا باور داشته و معتقد به این بوده‌اند که در آغاز خدا جهان را آفریده است‌، ولی با وجود این‌، ایشان به آخرت ایمان و اعتقاد نداشته‌اند ... قرآن درباره دسته‌ای از اینگونه افراد می‌گوید:

(‌وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ)‌.

اگر از آنان بپرسی‌: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ بدون شک میگویند: خدا. (لقمان/ 2٥)

سپس در جای دیگر درباره این چنین افرادی میگوید:

(بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ).

بـلکه در شگفت شـدهانـد از ایـنکه پیامبری از جنس خودشان به میانشان آمده است و آنان را بیم میدهد، و کافران میگویند: این چیز عجیب و شگفتی است. آیا بعد از اینکه مردیم و خاک گشتیم (دوباره به زندگی نو برمیگردیم؟)، این برگشت و زندگی بعد از مرگ چیز بعید و غیرممکنی خواهد بود. (ق/2 و ٣)
اعتقاد به روز جزاء، اصلی از اصولکلی عقیده‌ي اسلامی است و از این نظردارای ارزش استکه چشـم و دل مردم را متوجه و آویزه‌ي جهان دیگری میکند که به دنبال این جهان خاکی زمینی خواهد آمد، و این خود موجب آن میگردد که ضروریات و نیازمندیهای این جهان، آنان را به زیر یوغ فرمان خود نکشد و ایشان بازیچه دست روزگار نشوند، بلکه بـا دارا بودن ایـن چنین باوری، بر این ضروریات و نـیازمندیها، غلبه می‏یابند و آن را به زیر یوغ فرمان خود میکشند. لذا از اینکه در مدت زمان عمرکوتاه و محدود خویش، و در فرصتهای زمینی اندک و محصور این جهان خاکی، اگر نتوانند به پـاداش کوشش خود برسند و نـتیجه‌ي کردارشان را ببینند، قلق و اضطراب آنـان را فرا نمیگیرد و افسردگی و پریشانی، ایشـان را بـازیچه‌ي دست خود قرار نمیدهد. در ایـن صورت کارها را بخاطر خشنودی خدا انجام میدهند و برای رسیدن به پاداشکارهایشان، به انتظار مینشینند تا هر وقت خدا مقدّر و معیّن فرموده باشد، چه در اینکره‌ي خاکی و چه در جهان واپسین، نتیجه‌ي کوشش خود را دریافت دارند. به خاطر خدا و امید به لطف او در آرامش بسر می‏برند و مطمئن هستند که جز نیکی در مسیرشان نخواهد بود و چشمشان جز نیکی نخواهد دید. لذا بر اجراء فـرمان حقّ و انجامکار حق اصرار و پافشاری میورزند، و از سعه‌ي صدر و بزرگمنشی و یقین برخوردارند.

از اینجا است که این اصل، دو راههای بشمار است که قرارگرفته است میان آرزوپرستی و بندگی خواستهای سرکش درونی، و میان آزادی انسانیت شایسته‌ي سُلاله‌ي انسانی و میان دل دادن به ارزشهای ربّانی و برينیکه برتر از منطق جاهلیت است. و میان انسانیت در همان حقیقت بلند پایهای که دارد و خداوند پروردگار برای بندگان خویش اراده فرموده است، و میان انـدیشههای پریشان و درهم و از حقیقت برکنار و پرتیکه خداوند کمالی بدانها روا ندیده است.

زندگانی بشریت هرگز بر راه بلند پایه‌ي خداوندگاری و راستای شاهراه خداشناسی قرار نمیگیرد مادام که:
این اصل در اندیشه‌ي انسان، جایگزین نشود و محقق نگردد و مادام که:

دلهای انسانها به این، اطمینان و یقین نداشته باشد که پاداش آنان بر این کره‌ي خاکی آخرين بهره‌ي ایشـان و نهایت جزای آنان نیست. و مادام که:

انسانی که عمر محدودی دارد، اطمینان پیدا نکند به اینکه او را زندگی دیگری استکه ارزش تکاپو را
دارد و درخور این استکه برایش سعي و کوشش گردد.

و مادام که:

انسان با تکیه بر پاداشیکه بدان میرسد و عوضیکه میگیرد، خود را در راه مدد و یاری حـق و حقیقت و کردار و رفتار نیک و اعمال و اخلاق حسنه، قربانی نسازد ...

باورمندان به آخرت، و ناباوران به دنیای واپسـین، از لحـاظ احسـاس و اخلاق و رفتار وکردار برابر نمی‏باشند، بلکه از حیث اخلاق دوگروه متفاوت بوده و از دو سرشت جدا از هم برخوردارند. و همچنانکه در این کره‌ي خاکی از نـظرکردار همسان نمی‏باشند، در آخرت هم از لحاظ اجر و پاداش با یکدیگر همسان نیستند، و میانشان فاصله‌ي بسیار است ... و این دو راهه‌ي جدائی است.

*

(إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ...).

تـنها تــو را پـرستش مــی‌نمائیم و فقط از تـو یـاری می‌خواهیم ....

این هم یک اصل زیر بنای اعتقادی است که از اصول قبلی سوره سرچشمه مییابد، و بنابراین هیچ عبادت و پرستشی جز برای خدا انجام نـمی‌پذیرد، و هیچگونه یـاری وکمكي جز از ذات پـروردگار، درخواست نمی‌شود.

اینجا هم یک دوراهه‌ای است‌... دو راهـه‌ي مـیان آزادی مطلق از هرگونه بندگی جز بندگی خدا، و میان بندگی مطلق برای بندگان‌.

این اصل‌، تولد آزادی انسانی کامل و شاملی را اعلان می‌دارد. آزادی از بندگیِ وهم وگمانها، آزادی از بندگی نظامها و رژیمها، و آزادی از بندگی احوال و اوضاع‌.

وقتی تنها خدا پرستیده شود و تنها از او یاری وکمک خواسته شود به حقیقت وجدان انسانی از زبونی و خواری در برابر نظامها و اوضاع و اشـخاص‌، نـجات مییابد، همانگونه که از دست مـذلت افسـانه‌ها و خیالات و خرافات رها می‌گردد.

در اینجا لازم است‌که موضع مسلمان در برابر نیروهای انسانی و نیروهای طبیعی جهان‌، عرضه‌گردد:

نیروهای انسانی نسبت به مسلمان‌، دو نوع است‌: یکی نیروهای راه یافته‌که به خدا باور و ایـمان دارد و راستای خداشـناسی را در پیش می‌گیرد ... در ایـن صورت بر مسلمان واجب است‌که چنین نـیروئی را پشتيبانی‌کند، و آن را درکارهای نـیک و راست و درست یــاری دهد و در راه اصلاح و حق‌گوئی و حق‌جوئی یاور آن باشد.

دیگری نیروی‌گمراه و سرگشته است‌که منتهی به خدا نمی‌گردد و راه او را در پـیش نـمی‌گیرد. بر مسـلمان واجب است‌که با این نیروی‌گمراه و سرگشته بجنگد و به مبارزه و نبرد برخیزد و بر آن بتازد. مسلمان نباید ترس و خوفی به خود راه دهد از ایـنکه این نیروی‌گمراه و سرگشته ستبر و نیرومند و سرکش باشد. چه این نیرو، چون‌گمراه و سرگشته است به علت گم‌کردن سرچشمه‌ي نخستین خود - نیروی پروردگار - قوت حقیقی خویش را از دست می‌دهد و خوراک همیشگي و دائمی‌که توانائی آن را نگاه می‌دارد و بدو مدد می‏بخشد، از دسترس بدور می‌ماند. این‌، همانند ماده‌ي قطور و ستبری است‌که از ستاره‌ي افروخته‌ای جدا شود. چندان نمی‌گذردکه این جرم هر چند هـم قطعه‌ي بزرگی باشد، نور خود را از دست می‌دهد و به خاموشی می‌گراید و سرد می‌شود.

در صورتی‌که هر ذره‌ای که چسبیده به سرچشـمه‌ي افروخته و تابنده‌اش باشد، نیرو و گرمی و روشنائیش پایدار و پردوام می‌ماند:

(كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ).

بسا بوده است که گروه کمی بـه امـر خدا بـر گروه فراوانی چیره شده است‌. (‌بقره/249)
این‌گروه اندک بر آن‌گروه بی‌شمار چیره‌گشـته است چون متصل به سرچشمه‌ي نیروی نخستین بوده است و از منبع یگانه‌ي همه‌ي نیروها و شیوه‌ها، مدد و یاری خواسته است‌.

و اما موضع مسلمان در برابر نیروهای طبیعي جهان‌، موضع آشنائی و دوسـتی است نه موضع تـرس و دشمنانگی‌. بدین معنی‌که نـیروی انسـان و نـیروی طبیعت هر دو از اراده و خواست پروردگار، بیرون
می‌دمند و هر دو زیر فرمان اراده و خواست خدا هستند و هر دو هماهنگ و مددکار یکدیگر و در حرکت به سوی یک جهت می‏باشند.

عقیده‌ي مسلمان بدو پیام می‌دهد و الهام مـی‌نماید که خداوندِ پروردگار، همه‌ي این نیروها را آفریده است تـا دوست مددکار و یاوری برای او باشند و با او سر دشمنی ندارند، و راه به دست آوردن این دوستی نـیز این است‌که در باره آن بیندیشد و با آن آشنا شود و همکاری خود را از آن دریغ ندارد و به همراه آن‌، به سوی خداکه پـروردگار او و پروردگار آن است‌، رهسیار گردد.

اگر هم این نیروها گاهگاهی او را می‌آزارند، این بدان خـاطر است که درباره آنـها نیندیشیده است و راه شناسائی آنها را نیافته است و به قانونی‌که آنها را به حرکت درآورده، پی نبرده است‌.

غربی‌ها - وارثان جاهلیت رومانی - عادت دارند که درباره‌ي نیروهای طبیعت‌، عبارت (‌قهر طبیعت‌) را به‌کار برند ... این تعبیر دلالت صریح و آشکاری بر دیـدگاه جاهلیتی داردکه با خدا و با روح ایـن جهانی‌که فرمانبردار خدا است‌، صله و پیوندش‌گسیخته می‏باشد. و اما مسلمانی‌که دلش با پروردگار رحمن و رحیمش پیوند دارد و روحش با روح این گیتی و دنـیائی‌که تسبیح‌گوی خداوند جهانها و جـهانیان است‌[2]، رابطه‌ي ناگسستنی دارد ... ایـمانش به ایـن است‌که ایـنجا رابطه‌ای غیر از رابطه‌ي قهر و خشم و جفا و ستم در میان است‌. او معتقد است‌که خداوند همه‌ي این نـیروها را از نیستی به هستی آورده است و هـه نـیروها را برابر قانون و سنت یگانه‌ای آفریده است تـا برحسب ایـن قانون‌، جهت رسیدن به هدفهای معیّنی‌که برای آنها در نظرگرفته شده است‌، با یکدیگر تـعاون و همکاری داشته باشند. خداوند این نیروها را در آغـاز به زیر فرمان انسان کشیده است وکشف اسرار و رموز و معرفت و شناخت قوانین آنـها را برای انسـان آسان نموده است‌.

هر وقت‌که خداوند اسباب پیروزی را با یاری یکی از نیروها، برای انسان مهیا و آماده سازد، بر او واجب است‌که خدا را در قبال این نعمت سپاسگزاری‌کند.
زیرا خدا است‌که آن نیرو را برایش مسخر نـموده و زمام آن را در اختیارش گذاشته است‌. چه در اصل انسان نیست‌که بر چنین نیروئی چیره می‌گردد:

(سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي الأرْضِ)‌.

آنچه در زمین است به زیر فرمان شـما کشیده‌ایم و مسخرتان ساخته‌ایم‌. (‌حج/65‌)

در این صورت‌، شعو‌ر و احساس او را، اوهام و خیالات در برابر نیروهای طبیعت پر نـمی‌سازد و مـیان او و نیروها ترس و بیمی به پا نمی‌شود.

 

او به خدای یگانه ایـمان می‌آورد و تـنها خدا را می‌پرستد و فقط از خدا یاری می‌جوید. می‌داندکه این نیروها آفریده‌ي پروردگار او است و لذا درباره آنـها می‌اندیشد و با آنها مأنوس می‌گردد و با اسرارشـان آشنائی می‏یابد. نیروها هم او را یاری می‌دهند و برای او پرده‌ي اسرار خویش راکنار می‌زنند. در نتیجه انسان با نیروها در پهنه‌ي جهانی‌که مأنوس و دوست و مهربان است‌، به زندگی می‌پردازد.

سخن پیغمبر صَلَّي اللهُ عَلَيْهُ وَاله وَ سَلَّمَ ‌چه زیبا است‌، آنگاه‌که به‌کوه اُ‌حُد می‌نگرد و می‌فرماید:

(هذا جَبَلٌ يُحِبُّنا وَنُحِبُّهُ)

ایـن کوهی است که دوسـتمان مـی‌دارد و دوستش می‌داریم‌.

هر آنـچه مسـلمان نـخستین پیغمبر صَلَّي اللهُ عَلَيْهُ وَاله وَ سَلَّمَ ‌از مـهر و محبت و انس و الفت و همآوائـی و همنوائـی در دل داشت‌، و میان او و میان طبیعت در سخت‌ترین مظاهر و خشن‌ترین جلوه‌گاه آن موجود بوده است در این‌کلمات نهفته است‌.

*

بعد از بیان این اصول وکلیات اندیشه‌ي اسلامی‌، و بیان رو به خداکردن و با پرستش و طلب‌یاری‌، به سوی خداوند یگانه رفتن ... اصل دیگری از اصول کلی عقیده‌ي اسلامی‌، مطرح می‌گرددکه با جو سرشت سوره‌، مناسبت دارد و آن با دعا متوجه آستانه‌ي الهی‌گشتن و سر به درگاه خدا سائیدن است‌. با ایـن بخش تطبیق عملی اصول‌کلیات پیشین آغاز می‌گردد:

(اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلا الضَّالِّينَ...).

ما را به راه راست هـدایت فرما، راه آنـان که بـدیشان نــعمت داده‌ای‌، نــه راه کسـانی که بـر ایشـان خشـم گرفته‌ای و نه راه گمراهان ....

(‌اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ...) ما را توفیق فرما تا راه راست و درست منتهی به آسـتانه‌ي خداونـدگاریت را  بشناسیم و بعد از شناخت آن‌، ما را موفق‌ گردان‌ که بر آن راه‌، استوار و پا بر جا بمانیم و از آن بدور نشویم و بکنار نرویم ... زیرا شناخت و ماندگاری بر آن هر دو ثمره‌ي رهنمونی خدا و حفاظت و مهربانی است‌. و در این امر رو به خداکردن و رو به خدا رفتن هم نتیجه‌ي اعتقاد به این است‌که تنها او یاری دهنده وکمک رسان است‌.

و این هم بزرگ‌ترین و مقدم‌ترین چیزی است‌که مسلمان از پروردگارش می‌خواهدکه او را در آن یاری دهد و مددش رساند. چه هدایت و رهنمونی به راه راست بدون شک ضامن خوشبختی در دنیا و آخرت است ... و آن در حقیقت‌، هدایت فطرت انسانی به سوی قانون خدائی و سنت ا

نظرات شما عزیزان:

حامد حبیبی
ساعت2:01---8 مرداد 1391
سلام دوست عزیز ممنون از وبلاک جالبتون اگه موافقی با هم تبادل لینک کنیم منو با سرزمین موزیک لینک کن اینم آدرس منwww.muzic1.mahtarin.comهروقت لینکم کردی بگو تا من هم لینکت کنم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
تبلیغات